میان برگ بید و بادها یاد قشنگ روزگارانیکه مفتونی ز حیرت در حنائی فصل شوق روزگارانیوَ در اوهام گنگ لحظه ها افسونگری در اوج تنهائیکه در خلوت گرفته همچو شعله دامنت را عشق سوزانیجدالی بی امان با خود ز دست فاصله سنگین گلاویزی و میگوئی که اکنون این من و این هم سکانس تلخ پایانیکه ناگه از افق می آید این پیغام از سوی خدای عشقبیا عاشق بیا اینجا تو در نزد خدای عشق
مهمانی .برچسبها: مهمانی, قشنگ, روزگاران, فاصله, سکانس + نوشته شده در جمعه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۰ساعت ۱۰:۲۸ ب.ظ  توسط احمد یزدانی | کوتوال...
ما را در سایت کوتوال دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : deemeha بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:38